بنیتا و برسامبنیتا و برسام، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

بنیتا و برسام دوقلوهای ناز ما

خاطرات 10 ماهگیییییییییییییی

عاشقتونمممممممممم با تمام وجودم. شیرین مهربون دوست داشتنی و زیبا ترینهام با تمام آغوشم حستون میکنم. نیتا وقتی بغلم می کنی با بدن کوچک وگرمت همراه یه فشار آروم تمام سعیتو می کنی تا تمام بدنم رو حس کنی واینقدر قشنگ خودتو به من میچسبونی که تمام انرژیت به من منتقل میشه. قسم می خورم از چشمات مهربونی میباره.برسام دودستی موهاتو میکشه وتو اکثرا دم نمیزنی....در عجبم که از تو دختر کوچک عشق وگذشت رو ناخودآگاه می آموزم. عزیزم برسام با اینکه خیلی کوچکی اما نگاهت معنا دارد.کاش میدونستم به چه فکر میکنی وقتی با جدیت تمام به چشمهای من یا به یک نقطه خیره میشی. باهم به زبان خودتان حرف میزنید وبلند بلند می خندید.دنبال هم می کنید وخانه پر از هی...
2 آذر 1391

بدون عنوان

برسام : بنی بیا دست دسی دیگههههههههههه   (برای دیدن باقی عکسها به ادامه مطلب بروید )   بنیتا: الان موهاتو می کنم تا دیگه اینقدر آب روم نپاشی!!! ...
3 شهريور 1391

پنج روز مانده به 8ماهگی بنیتا جون

  بنیتا جون تو خیلی مامانی هستی. یعنی همش دوست داری بغل مامانت باشی و بهش می خندی وهر وقت هم که مامان بوست می کنه وبه تو هم میگه بوسش کنی لبهای قشنگتو باز می کنی ومیذاری رو گونه های مامان. اگه بخوای سنگ تموم هم بذاری زبونتم میزنی به گونه مامان قربون بوس کردنت برمممممممممممممم عزیزم. جدیدا جلوی آینه میشینی وکلی ذوق می کنی وجیغ وداد ...بعدشم هی تند تند خودتو میبوسی .... هههههههههههههههههههههه.        هروقتم گریه میکنی مامانو می خوای وفقطم  تو بغل مامانت آروم میشی اونم همون آن! خوشگل مامان چند روزی بود همش د...
3 شهريور 1391

اولین دندونهای برسام جون

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا   هفته اول مرداد ماه بعد از کلی اذیت شدن و پس از سه هفته   که دندون برسام جون از زیر لثه اش    مشخص بود بالاخره رسید و٢تا    مروارید خوشگل وسفید از لثه فک پایین    آقابرسام اومدند بالا...   خوش اومدین مرواریدهااااااااااااااااااااااااااا   آش دندونی براتون پختم و به ٢تا از همسایه ها    وچند تایی از اقوام پخش کردم.   خیلی هم خوشمزه شده بود .بازم مبارکه   دندونات پسرکمممممممممممممم. ...
1 شهريور 1391

هفت روز تا 8ماهگییییییی

سلام عزیزای دلم می خوام از شما بنویسم .شمایی که نزدیک ٨ ماهه صداتون    توی خونمون پیچیده وبا اینکه تازه واردید ولی   به جرات می تونم بگم دیگه بدون شما برای من وباباتون ممکن نیست.   یک هفته دیگه ٨ماهتون میشه   یه مقدار باورش سخته اما گذشت.   این روزها خیلی شیرین شدین اگه زمان یاری می کرد   دوست داشتم تمام لحظات رو بشینم   واونقدر نگاهتون کنم ودر آغوش بکشمتون که   برای همیشه این خاطرات واین   بدنهای گرم وقشنگتون تو وجودم حک بشه اما........       نمیشه بگم روزی چند بار میبوسمتون ولی چون دلم نمیاد اذیتتون کنم ...
1 شهريور 1391

رویدادهای مهم رشدی

برسام : 19 اردیبهشت : برای اولین بار غلت یک طرفه زد. 20 خرداد : برای اولین بار غلت کامل زد. شروع به دندان در آوردن : اواسط تیرماه بیرون زدن کامل دندان : هفته اول مرداد (2 دندان جلویی فک پایین) آغاز به سینه خیز رفتن : از تیرماه آغاز به نشستن : مرداد آغاز به ادای کلمات بصورت نامفهوم :از 5-4 ماهگی   بنیتا : خردادماه :آغاز به غلت زدن بصورت کامل تیرماه :آغاز به حرف زدن (شروع کلماتی مانند دد-گگ-بابا-اد) تیرماه :آغاز به نشستن اواسط مرداد : نشستن کامل مرداد : آغاز به سینه خیز رفتن     ...
25 مرداد 1391

شش ماهه شدن بنی وسامی

بنی وسامی ناناز ٦ماهه شدن.٥تیر ماه که دوشنبه بود رفتن و واکسن ٦ماهگیشونو زدن. تا یکسالگی هم از شر واکسن زدن خلاصن.البته یک روزحالشون خوب نبود وخیلی تب کردن خصوصا بنی.ولی بالاخره تموم شد الان دیگه کلی بزرگ شدن.روز پنج شنبه ٨تیرماه  هم رفتن آتلیه سها تو شهرک غرب وکلی عکس خوشگل به مناسبت نیم سالگیشون گرفتن.زود زود عکساشونو میذارم تو وبلاگشون تا یادگاری بمونه وهمه دوستان هم بتونن ببینن. از دیشب هم که ١٠تیر بود شروع به روروئک بازی کردن. اینم بگم که خیلی بامزه سوار روروئک می شن ومی رن اینور اون ور فضولییییییییییییییی. ...
13 تير 1391