بنیتا و برسامبنیتا و برسام، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

بنیتا و برسام دوقلوهای ناز ما

سردردای مامان

دوشنبه ١٧ مرداد ٩٠ رفتم بیمارستان صارم برای آکواژیمیناستیک که شامل استخر و نرمشهای بارداریه. جاتون خالی(البته تو شکمم بودین)خیلی هم جاتون خالی نبود.ههههه خیلی خوب بود برای اولین بار تو دوران بارداری ورزش واستخر ولی بعدش سرم درد گرفت.اونم چه سردردی........   شماهم تو دلم کلی سفت شده بودین یه ذره مامانو اذیت کردین بذار بیاین لپاتونو میکشم. ١٨ مرداد روز سه شنبس ولی همچنان سردرد دارم با دارو هم خوب نمیشم.البته با تجویز دکتر....   ١٩مرداد سال٩٠: امروز هم سردرد...گلهای قشنگ کمکم کنید. مامان سه روزه سردرد ناجور داره. ...
3 آذر 1390

اولین تکانهای نی نی ها

امروز یکشنبه مورخ ١٣ شهریور ٩٠اولین روزیه تو هفته ٢١ که من تکونای شما خوشگلا رو حس کردم...وااااای که چه حس خوبیه عزیزای مامان!!!چقدر منتظر همچین لحظه ای بودم .قبلا فقط حرکاتتون مثل ضربان قلب بود ولی امروز فرق داشت معلوم بود بزرگ شدین کوچولوهای ناز و معصوم ماااااااا.   آخر شب بابایی که رفت بخوابه خودم با یه پیرهن سفید کوتاه از خودم چند تاعکس گرفتم تا بعدا ببینین مامانو چه شکلی کردین وروجکها.....تمام عکسا رو براتون نگه میدارم...مامان هیچ وقت تو عمرش اینقدر سنگین نبوده ولی به خاطر شما کوچولوهای نااااز همه چی قبوله.بووووووووووووس     ...
30 آبان 1390

اولین دیدار

  امروز ١٣ تیر ٩٠ اولین روزی بود که تو سونوگرافی دیدمتون عزیزای دلم.دی وی دی سونو رو گرفتم تا  ثبت بشین واسه همیشه تو این روز قشنگ...رفتم سونوی دکتر مژگان زارع تو خ توانیر کلی هم معطل شدم بایدم همش خوراکیهای شیرین و پرکالری میخوردم که شماها رو به جنب و جوش بندازم کوشوولوها.....صبح هم قبل از سونو با بابایی رفتیم آزمایشگاه نیلو تا آزمایش غربالگری بدیم و خیالمون از بابت ٢تا کوچولوی ناز و سالم راحت بشه. امروز وقتی خانم دکتر در حال سونوگرافی بود  شماها کلی ورجه وورجه میکردین.ضربان قلباتونم  شنیدم .با هم متفاوت بودین یکی تندتر یکی کندتر.. آخ بگردم دخترم با لبای قلوه ایت یه...
30 آبان 1390