بنیتا و برسامبنیتا و برسام، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

بنیتا و برسام دوقلوهای ناز ما

شيرين كاريها

1392/2/18 23:24
1,693 بازدید
اشتراک گذاری

نميدونم واقعا چطوري شيرين كاريهاتونو ثبت كنم؟!!!اصلا از كجا شروع كنم؟

خيلي خيلي شيرين وبامزه شدين

2تا جيگرطلاي واقعييييييييييييييييي.

عاشق آب بازي هستين خصوصا برسام.يعني برسام 2قطره آب ميبينه

غش وضعف ميكنه.خندهدولا ميشه و رو زمين هر جايي (بدبختانه)كه باشه ليس ميزنه وآب ميخوره.سبز

نيتا جون هم ياد گرفته از داداشش وديگه بدتر از داداشش دراز ميكشه وزمينو ليس ميزنه.هي واي

منننننننننننننن!!!!!!

عاشق حموم رفتن وآب بازي هستين هنوز.يعني جيغ ميزنين وقتي ميگم بريم حموم!!!!2تايي باهم ميرين

حموم و كلي شيطوني ميكنين.

نميدونم چطوري بگم ولي از عشق آب بازي تا كاسه توالت فرنگيو هم ميبينين ذوق زده ميشين وميخوايين

برين طرفش  آب بازي.....چند باري هم اين كار چندشو كردين...زبان

نيتا خيلي طوطي شده .دوست داره وسعي ميكنه تمام كلماتو تقليد كنه وبگه.اما آق برسام چندان

سعي اي نميكنه....حتما فكر ميكنه يه روز ياد ميگيرم ديگهههههه.

نيتا جون صداي اكثر حيواناتم بلده

.كلاغه ميگه قار قار

بع بعي ميگه بع بع

مرغه ميگه قدقد

خروسه ميگه قوقولي قوقو(البته با لهجه خودش)

هاپوئه ميگه هو هو

گاوه ميگه ما مااااااااا

الاغه ميگه عرعر

اما برسام فقط صداهاي الاغه و بع بعي وهاپو رو بلده.ماچ

نيتا خيلي شيطونه خيلييييييييييييييييي.بيشتر از داداشش.از همه چي ميخواد سر درآره.

كلي هم خانوم وحرف گوش كنه.ميره وسايل مامانشو پيدا ميكنه وميده به مامان.

جفتشون پا تو كفش ودمپايي هاي بابا ومامان ميكنن وتوخونه راه ميرن باهاشون.

اونم اكثرا با يه لنگه.قهقهه

نيتا با ناز واداي دخترونه مثل منشيها خندهگوشي تلفنو وموبايلو برميداره وميگه الووووووووووو

برسام هم ميگه اما مدلش فرق ميكنه.نيتا ميگه داداش يا داداشي بعد سرشو كج ميكنه وبه برسام

نيگا ميكنه  .خيلي هم داداششو بوس ميكنه اما آقا برسام فقط روشو برميگردونه ودر جواب ميخنده.

برسام جون كاراش خيلي بزرگتر از سنشه همه ميگن.متانت خاصي داره قربونش برم.

نيتا هم كه ماه ومهربون وحرف گوش كنه خانوم طلا.

بوس واسه جفتشونماچ

عاشقان حمومشيرين كاريها

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

سیمین
25 اردیبهشت 92 14:02
به به مامان شبنممممممم
قربون این دختر و پسر گل برم من


قربونت سيمين جون

مامی سمیرا
4 خرداد 92 12:32
مامانــــــــــــــــــــی اینا چه بزرگ شدن ماشالله...
عزیزم!!!
خیلی تو دل برو و ناز...
میبوسمتون



مامي سميرا جون خوشگلاتو ببوس.ما دوستت داريماااااااااااا
نفیسه
6 خرداد 92 0:32
سلام عزیزم...وااااای شوکه شدم واقعا...آخه پسرمن هم4دی به دنیا اومده ودرهمون بیمارستان عرفان!!من وخانواده ام قشنگ شمارو یادمونه.آخه چون نی نی هاتون 2قلوبودن قشنگ توچشم بودین وهمه میشناختنتون..اتاق روبه روی مابودید تقریبا..اصلا باورم نمیشه واقعا..ایشالا عروس ودامادشون کنید ودوباره مادر جریان باشیم..با اجازه تون لینکتون میکنم


سلامممممممممم.منم كلي برام جالب بود نظرتون.ايشالا ببينيم همو واز نزديك باهم آشنا شيم.منم لينكتون ميكنم.

هدی(زبل خان)
18 خرداد 92 23:14
الهی الهییییییییییییییییییییی






ممنون زبل خان






الناز
16 تیر 92 12:44
فدای این دوقل شیطون برم من

خیلی بانمکن

خدا حفظشون کنه




شما لطف داري عزيزممممممممممممم


خورشید
17 مرداد 92 12:27
سلاممممممممممم....
درود بر شما...
وایییییییی که چقدر کوچولوهای نازی دارین..
خدا حفظشون کنه براتون...
قدر مامان به این مهربونی رو باید دونست..
خیلی وبلاگ پرانرژی دارین..
منم که عاشق بچه کلی انرژی گرفتم..
دعوت میکنم اگه دوست داشتین به وبلاگ من و عشقم بیاین
لینکتون هم کردم از اونجایی که ازتون خوشم اومد..
شاد باشین


سلامممممممممممم.ممنون از نظر خوب و پر از انژي مثبتتون.حتما لينكتون ميكنم.بوس